چهارشنبه، آذر ۲۱

من بابامو می خوام



من نمی خوام از آقا بابایی نازَم جدا بــِشـَم. من نمی خوام از آقا بابایی گلِ بلبلم جدا بــِشـَم


پس من شبا تو بغل کی خوابم ببره؟ پس کی منو رو پاهاش بذاره و واسم شعرای عجیب غریب بخونه؟ نصفه شبا که من از خواب نازبیدار میشم کی واسم لالایی بخونه و گهوارمو تکون بده؟ کی منو بعد از شیر خودن بذاره رو دوشش تا از اون صداهای بی تربیتی (آدم بزرگای بی ادب میگن آروغ) از دهنم دربباد؟ پس من رودوشِ کی بالا بیارم؟

خانم مامانی بیرحم ، چرا ؟ آخه چرا می خوای منوبا زور و تهدید به سهمیه بندی شیر از آقا بابایی ام جدا کنی ، اونم نه یه روز و دو روز بلکه یه هزارو خورده ای سال(خانم مامانی میگه فقط یه هفته ولی یکی نیست بهش بگه یه هفته شما آدم بزرگا واسه ما نی نی ها میشه هزار و دویست سال)


تازَشم از همه بدترم اینکه می خواد منوبا اون قارقارکایی که صدای گُنده می ده و خانمای شیک پوش و بداخلاق توش به نی نی ها اسباب بازی های سه تا صدتومن می دن تا گریه نکنن ببره من توی اونا گوشم درد می گیره


خدایا چقدر باید سختی بکشم....... حالا تمام این سختی یه طرف ، دیدار مجددم با سه کماندو هم یه طرف(مهرشاد ، اَرشیا و اَرشاک) وای ی ی ی ی منو می خویــــَن (طفلی بابام دیگه نمی تونه همش منو بخویه)

آخی بابا یی نازَم شبا خوابش نمی بره. من می دونم از دوری من دیوونه میشه و سر به بیابون یا دریا میذاره(البته اگه لپ تاپِ اَخش بذاره) .من بابامو می خوام.... بابایی جون اگه خیلی خیلی فرسنگ ازت دور بشم باز دوست دارم
آقا بابایی: منم دوست دارم عزیزگلم
وای تازه من که دیگه نیستم تا وبلاگمو بروز کنم.اشکال نداره می سپارم تا بابایی ام بروزش کنه(البته من بهش می گم چی بنویسه چی ننویسه).

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام آقاكيان پسر خوب
ناراحت نباش خيلي زود باباييت رو مي بيني. يهسرس دوري ها ، جدايي ها و دلتنگي ها براي زندگي لازمه.
شيراز بهت خوش بگذره پسر تپلوي خوشگل

ناشناس گفت...

سلام سلام
سلام به آقا کیان خوشگل و بامزه
زودی بزرگ شو بیا ببین دنیا چه خبره .........

ناشناس گفت...

تويه ده شلمرود كيان تك و تنها بود
باباش مي گفت كيان ميايي بريم اداره؟
نه نميام نه نميخام . . .
ميري جاي من كار بكني؟
نه نميرم نه نميرم. . .
مناقصه ها رو تنظيم بكني ؟
نه نمي رم نه نمي رم . . . .

سلام آقا كيان
من همكار باباتم. بابا اكبر هم مثل من خيلي بچه دوسته. خدا حفظت كنه. انشاالله

sara گفت...

سلام کیان کوچولو
از اینکه به دنیا اومدی بهت تبریک می گم
و خوشحالم که با شجاعت اومدی تا با اون دستهای کوچولوت سهمت رو از زندگی بگیری
بهترین روزها رو برات آرزو می کنم و امیدوارم کنار مامان و بابایی بهت خوش بگذره به مامان و بابای مهربونت هم تبریک می گم که فرشته ای مثل تو دارن و می تونن بهت افتخار کنن
حالا دیگه اخم نکن چون اصلا بهت نمی یاد