چهارشنبه، تیر ۵

من وخرما

به به تا خانم مامانی منو ندیده یه حالی به دست و صورتم بدم
مزش که خوبه ولی نمی دونم چرا همش خودش به دست و صورتم میچسبه


چیه ، نمیتونید حدس بزنید چی می خورم


عمراً اگه حدس زده باشید (حداقل عنوان پست رو بخونید)

خودم میگم: من دارم با تمام قوا و تمام فشار خرما میخورم
نه ببخشید آب خرما میگیرم و می خورم




بعد از آب خرما گیری و حمام توسط آقا بابایی
باید بررسی کنم که این چیه که برعکس خرما همش از دستم لیز

میخوره




روز خانم مامانی

بالاخره خانم مامانی بلبل امسال به آرزوش رسید وتونست پیش آقا بابایی گل، پُزِ روز مادر رو بده آخه ایشون به خاطر وجود یک موجود نازنین و عزیز به نام کیان مادر شده
البته ایشون باید یه مقدار از این روز رو با آقا بابایی گل تقسیم کنه آخه آقا بابایی غیر از شیر دادن همه کار واسه من انجام میده (البته در شیفت عصر بعد از مراجعت از سر کار تا صبح فرداش+ پنج شنبه ها و جمعه ها و روزهای تعطیل)
طفلی آقا بابایی واسه کار
اش یه تکه زمین نخودی که خوبه ، یه هسته گیلاس هم بهش نمی دن ولی در عوض خانم مامانی علاوه بر اینکه کادو وگل گیرش می یاد یه زمین قلمبه با سند منگوله دار تو بهشت گیرش می یاد


نقل قول کیان :خانم مامانی این عکس اِرادَتِ منو به شما نشون میده یه وقت فکر بد نکنی ها.....

چهارشنبه، خرداد ۲۲

درد دل آقا بابایی با بنده

گاهی اوقات من وآقا بابایی از شکم سیری و بیکاری میرم توی حیاط تا علاوه بر برنزه کردن پوستمون یه کمی هم خاطرات گذشتمونو مرور کنیم حتما می پرسید چرا حیاط ، آخه اونجا به خاطر وجود مبارک مارمولکها تنها جایی که خانم مامانی مزاحممون نیست .
یه روز از اون روزها که تو حیاط داشتم به یه مارمولک گنده که بی اجازه اومده بود تو حیاطمون سنگ می انداختم ( شوخی کردم بی جنبه ، بابام سنگ می انداخت) آقا بابایی یه آهی از ته گلوی مبارکش کشید و گقت: ای روزگار بی پدر (بابایی بی ادب)

از قضا من هم دوزاری ام افتاد که ای دل غافل مامان خانمی بیا که آقا بابایی از دست رفت
آقا بابایی وقتی دهان باز منو که نشانه تعجبم بود دید گقت آره کیان جان، پسر گلم،چی بگم اون قدیما همه دور هم جمع می شدن ، خبری از نی نی جیغ جیغو نبود ، همه چیز ارزون بود ، دو زنی مجاز بود، نفت سر سفره ها بود و ....
من که از جمله آخرش سر در نیاورده بودم جهت روشن شدن افکار عمومی و افکار پدرم گفتم آقا بابایی گل غمت نباشه که مورد اولت حله چون الان واسه جنابعالی من + خانم مامانی واسه جمع شدن دورت کافی هستیم دیگه تو فکر جمع و منها نباش

در مورد دوم هم باید به شما خواننده عزیز عرض کنم که منظورش از نی نی جغ جغه من نیستم آخه من دیگه از فاز نی نی در اومدم و فکر کنم الان دیگه نزدیک نونهالیمه تازشم ، زمان نی نی بودنم فقط شبها که آقا بابایی خواب بود گریه می کردم اونم نه همه جا بلکه دم گوش آقا بابایی زبون بسته!

در مورد جمله سوم آقابابایی یعنی ارزونی باید عرض کنم که چون آقا بابایی با من رودربایستی داره روش نشد بگه همه چیز نی نی ها ارزون بود ولی در این موردهم منظورش من نیستم آخه از اونجاکه من زرنگ بودم همون روز اول تولدم سرمایه هامو دادم به وکیلم تا یه جایی واسم سرمایه گذاری کنه پس خرجم از اونجا تامین میشه و دستم تو جیب خودمه نه آقا بابایی گلِ گلابی

و اما می پردازیم به جمله چهارم آقا بابایی یعنی مجاز بودن دو زن داشتن واسه آقا بابایی ها خصوصاً آقا بابایی ناز و هاکوپیان پوش خودم، چیه آقا بابایی ها قند و شکر تو دلتون آب شد؟ نه عزیزانم از اونجایی که این نوشته ها جنبه فرهنگی و آموزشی داره باید جوابم با ادله کافی و علمی باشه پس این مورد رو تا خودم تست نکنم نمیتونم نتیجشو بهتون بگم آخه میخوام جوابم علمی باشه نه از روی علاقه زیادی به خانم مامانی(1)


پاورقی (1) :لازم به ذکر می باشد که خانم مامانی دلیل ملیل و همچنین مجاز پجاز حالیش نیست

من فعلا به خانم مامانی کاری ندارم اون خودش میدونه و آقا بابایی و احتمال دو تا شدن تنبون آقا بابایی.من خیلی زرنگ باشم باید کلاه خودمو بچسبم ، مامانی سیخی چن (اینجا شو یواش نوشتم !)و گرنه یه روزی از این روزا که آقا بابایی از سر کار برمی گرده به جای اینکه یه هندونه مَشتی تو دستش باشه یه نی نی تپل مپل تو دستشه (مانند شکل زیر )و میگه کیان جان بابایی بیا بابایی ، این نی نی جدیده،از این به بعد تو دیگه داداش بزرگترشی !


لبته من بیدکی نیستم که با این فوت فوتکای بابایی بلرزم پس اگه روم به دیوار این اتفاق وحشتناک افتاد هروقت که آقا بابایی به سر کار مشرف شدن دو تا عکس پائینی رو می دم خانم مامانی و میگم خانم مامانی آیه نازل شده که اونایی رو که با رنگ قرمز در تصاویر می بینی(Bad-No-Wrong-Don't) باید انجام بدی (-;



سه‌شنبه، خرداد ۲۱

بعد از عید نوروز

دگردیسی های من بعد از عید :
1- از این به بعد می تونید بگید آقا کیان دندون دندونم کن------- با دندون دون دونم کن (ای ول جنبه فقط یه بار فیلمهای بزرگترا رو نگاه کردم- عجب حالی میکنن این بزرگترا فقط بلدن چشم و گوش ما ها رو ببندن) منظورم این نبود که قر تو کمرم خشک شده بلکه می خواستم بگم که یک دراکولای خوشگل تپلی شدم البته دراکولای دندون پائین نه دندون بالا (گمون کنم یه کمی قبل از عید دندون در آوردم ولی جهت محکم کاری الان اعلام میکنم)



2-با توجه به اینکه از عید به اینطرف پاهام از داخل روروکم میتونه موکت سالن خونه آقا بابایی رو لمس کنه و همچنین با توجه به گرانی پمپرس زین پس : آموزش همه نوع دنده معکوس ، تیک آف و لایی پذیرفته میشود ضمناً آموزش فشرده فرمول یک به سبک کیان شوماخر نیز پذیرفته می شود


3- ژل نزنید اَخه ،اگه بزنید کچل میشید بعد باید حساب بانکیتونو خالی کنید وبرید موهایی که معلوم نیست از کجا اومده بکارید رو سر مبارکتون.
من که ژل نزدم فقط یه کمی آب زدم ببینم چه حالی میده (امان از دست ماهواره)


یکشنبه، خرداد ۱۹

اولین عید نوروز

اولین عید نوروز زندگی من عید امسال بود(1387). عید عجیبی بود با اینکه واسه من اولین بودم واسه یه عزیزی آخرین بود......

تو این عید مثل روزای دیگه یه نخ از موهام سفید شد(برعکس آقا بابایی موهای من تو آسیاب سفید نمیشه !) آخه دوتا چیزجدید به تجربیاتم اضافه شد اول اینکه غیر از من و گل ، که به گفته آقا بابایی هر دوتامون بوی گل میدیم ، عید هم بو میده و دوم اینکه بزرگترها هم مثل نی نی ها نق می زنن، آخه آقا بابایی گل و خانم مامانی بلبل همش نق می زدن و می گفتن این عید بوی عید نمیده


عید امسال با اتفاقات خوب و بدی همراه بود که دوست ندارم در موردشون بنویسم یعنی آقا بابایی واسم نمی نویسه وگرنه من خیلی حرف واسه گفتن داشتم....