چهارشنبه، آذر ۲۸

دلتگی آقا بابایی

سلام آقا بابایی
خوبی،منو که فراموش نکردی ؟ (امان از دست دنیایه بی وفا)
تخت خوشگلم خوبه؟اتاقمو که به هم نریختی؟شنیدم می خوای بیای اینطرفا
بی خیال بابا من جام خوبه، بذار یه چند ماه دیگه بمونم
میخای بیای چکار؟ مگو تو کار نداری؟ اگه تو بیای پس کی کار کنه و هزینه های جاری و سرمایه ای منو پرداخت کنه؟ مگه تو نمی دونی من خرج دارم؟ مگه نمی دونی که من باید واسه پوستم یه سفر توپ برم؟
بسکه لُپَمو ماچوندن (بوس کردن) لُپم حساس شده پس باید طرف عید واسه پوستم یه سفر برم اروپا(دکتر گفته) ،تازشم می خوام اولین عیدمو اون طرفا باشم آخه میگن اونجا یه خبرایی هست می خوام برم ببینم چه خبرایی هست
آقا با باجون شرمنده من دبی موبی حالیم نیست فقط اروپا
مگه پشت تلفن زار نمی زدی که کارم زیاده؟ مگه قرار نیست از بابت اون اینترنت اندرونی (بهش میگن اینترانت) هفته دیگه سرتو پخ پخ کنن؟ به من ربطی نداره من دیگو خسته شدم بسکه واسه شما به رئیستون رو انداختم. به من چه (ببخشید بی ادب شدم نه؟)
خوب حالا گریه نکن پاشو بیا اینجا سعی می کنم اگه وقت داشتم تو تکمیل کارات یه کم کمکت کنم ( البته قول نمی دما)
فعلا خداحافظ
شرمنده عکسای جدیدم زیر چاپن نمی تونم بذارم تو وبلاگم.

جمعه، آذر ۲۳

دلتنگی

آقا بابایی جون سلام

خانم مامانی منو بسته بندی کرده ،دو تا لباس پشمکی تنم و دوتا جوراب گنده پاهام کرده.


ایشون میگن اینجا سرده،ولی من دارم از گرما پزیده میشم ،


می دونم که دلت واسم تنگ شده ، ولی من اینقدر با دید و بازدید و سه کماندو سرم شلوغه که فقط اینقدر دلم واست تنگ شده :



چهارشنبه، آذر ۲۱

من بابامو می خوام



من نمی خوام از آقا بابایی نازَم جدا بــِشـَم. من نمی خوام از آقا بابایی گلِ بلبلم جدا بــِشـَم


پس من شبا تو بغل کی خوابم ببره؟ پس کی منو رو پاهاش بذاره و واسم شعرای عجیب غریب بخونه؟ نصفه شبا که من از خواب نازبیدار میشم کی واسم لالایی بخونه و گهوارمو تکون بده؟ کی منو بعد از شیر خودن بذاره رو دوشش تا از اون صداهای بی تربیتی (آدم بزرگای بی ادب میگن آروغ) از دهنم دربباد؟ پس من رودوشِ کی بالا بیارم؟

خانم مامانی بیرحم ، چرا ؟ آخه چرا می خوای منوبا زور و تهدید به سهمیه بندی شیر از آقا بابایی ام جدا کنی ، اونم نه یه روز و دو روز بلکه یه هزارو خورده ای سال(خانم مامانی میگه فقط یه هفته ولی یکی نیست بهش بگه یه هفته شما آدم بزرگا واسه ما نی نی ها میشه هزار و دویست سال)


تازَشم از همه بدترم اینکه می خواد منوبا اون قارقارکایی که صدای گُنده می ده و خانمای شیک پوش و بداخلاق توش به نی نی ها اسباب بازی های سه تا صدتومن می دن تا گریه نکنن ببره من توی اونا گوشم درد می گیره


خدایا چقدر باید سختی بکشم....... حالا تمام این سختی یه طرف ، دیدار مجددم با سه کماندو هم یه طرف(مهرشاد ، اَرشیا و اَرشاک) وای ی ی ی ی منو می خویــــَن (طفلی بابام دیگه نمی تونه همش منو بخویه)

آخی بابا یی نازَم شبا خوابش نمی بره. من می دونم از دوری من دیوونه میشه و سر به بیابون یا دریا میذاره(البته اگه لپ تاپِ اَخش بذاره) .من بابامو می خوام.... بابایی جون اگه خیلی خیلی فرسنگ ازت دور بشم باز دوست دارم
آقا بابایی: منم دوست دارم عزیزگلم
وای تازه من که دیگه نیستم تا وبلاگمو بروز کنم.اشکال نداره می سپارم تا بابایی ام بروزش کنه(البته من بهش می گم چی بنویسه چی ننویسه).

جمعه، آذر ۱۶

رئیس آقا بابایی

آقای رئیسِ آقا بابایی من از دست شما خیلی عصبانی هستم (از عکسم معلومه نه؟)

چرا نمی ذاری بابام زودتر بیاد خونه؟ از صبح زود که من خوابم می یاد پیش شما بعدشم بعدازظهر که من دیگه حوصله تحویل گرفتن آقا بابایی رو ندارم می یاد خونه .تازَشَم من همش تو بغل خانم مامانی هستم (از صبح تا عصر) و خانم مامانی همش خسته میشه .


اصن من می خوام از طرف همه نی نی های همکارهای آقا بابایی چند پیشنهاد بدم:

یکی- کنار اتاق نی نی ها یه دونه اداره آقا بابایی بسازید تا بیشتر پیشمون باشن

دوتا- هفته ای یکی ، نه دوتا مرخصی زیاد به آقا بابایی و همکاراش بدید تا بیان خونه و نی نی هاشونو بغل کنن

سه تا- هفته ای خیلی پوشک و پنپرس بدید آقا بابایی و همکاراش تا بعداز اداره به بهونه خرید پوشک و پنپرس تنهایی با ماشین نرن خوشگذرونی

چارتا- آقا بابایی و همکاراش هفته ای چهار بار نهار درست کنن (تا خانم مامانی و مامان بقیه نی نی ها بتونن به نی نی ها برسن)

آخریش- هر هفته از ما نی نی ها در مورد میزان رضایتمون از با بامون نظر سنجی بشه

آخرِ آخرش- بگین هیچ بابایی و خصوصا آقا بابایی حق ندارن تو خونه با لپ تاپِ اَخِشون کار کنن

دهنم خشک شد بسکه پیشنهاد دادم برم یه خرده شیر بخورم تا گلوم تازه بشه.

آقا رئیس ِ آقا بابام مرسی میشم اگه پیشنهادامو انجام بدبد


خداحافظ

یکشنبه، آذر ۱۱

لباس پوشیدن من

آقابابای بد ،من دیگه دوست ندارم (کمتر از قبلنا دوست دارم)
مگه من به تو میگم چطوری لباس بپوش که تو به من میگی
من میخوام اینطوری لباس بپوشم














اصن من میخوام سرما بخویم مگه چیه؟ دیگه بد مزه تر از عرق نعناع و اون شبتی که بهش میگی شبت گیمیچر و هر شب به من میدی تامن خواب برم (بعدش بری با اون لپ تاپ اَخِ زشتت کار کنی) نیست که.
اینم طرح پیشنهادی آقا بابای بد واسه من :