آقا بابایی هم از خوشحالیش با دقت فراوان و دست فرمون من ماشینمو از تو پارکینگ زد بیرون ،آب و روغنشو عوض کرد،چرخاشو بالانس کرد ، منو شال و کلاه کرد و بعد زد به دل خیابون
از اون جایی که جمعه ها من آفم پس رانندگی رو سپردم به آقا بابایی(خدا رحم کنه) .البته جهت تسهیل کار آقا بابایی ،خانم مامانی مسیر رو با Navigation ماشینم به شرح زیر تنظیم کرد:
1- فروشگاه (جهت خرید)
2- خونه (جهت تحویل خریدا)
3- بین رفت و برگشت اگه شد یه سری هم آقا کیانو ببر خیابون،کنار دریا،میدون ششم بهمن،سنگی ،میدون امام ، بیسیم
4- زود برگرد خونه*
5- بَچَم سرما نخوره *
* دو مورد آخرو خانم مامانی در Navigation آقا بابایی تنظیم کرد.
پس از برو و بیا و مراسم عرق ریزون آقا بابایی با بررسی مسیر به نتایج زیر رسیدم (جهت استفاده سایر نی نی ها)
1- اون آقا پلیسه ای که به بابام گواهینامه داده باید انداخت تو دریا تا کوسه ها،هاپولیش کنن
2- دفعه دیگه که آقا بابایی راننده ماشین من بشه چرخای ماشینمو ضد ضربه می کنم (جهت مقاوم شدن در مقابل هدف گیری بی نقص آقا بابایی در عبور از پستی و بلندیها)
3- رئیس اداره هواشناسی به جای پیش بینی هوا باید بره پفک و قاقالی بفروشه (به جهت سرد شدن غیر منتظره هوا)
4- دریا باید از جلوی خونه ما رد بشه تا مسیر من اینقدر طولانی نشه
5- خانم مامانی باید روز قبل ازگردش روزانه من با ماشین آقا بابایی تشریف ببره خریداشو بکنه(ماشین من که گاری نیست)
7- عطای گردش با آقا بابایی توسط ماشین خودم را دو دستی به لقایش ببخشم
8- فردا صبح اول وقت چرخای ماشین آقا بابایی رو پنچر کنم بعدش چهار تاشو بندازم تو دریا ،اگه رسیدم دو تا خط مَشتی هم بندازم رو ماشین آقا بابایی(تا دل ماشینم خنک بشه)