یکشنبه، خرداد ۱۹

اولین عید نوروز

اولین عید نوروز زندگی من عید امسال بود(1387). عید عجیبی بود با اینکه واسه من اولین بودم واسه یه عزیزی آخرین بود......

تو این عید مثل روزای دیگه یه نخ از موهام سفید شد(برعکس آقا بابایی موهای من تو آسیاب سفید نمیشه !) آخه دوتا چیزجدید به تجربیاتم اضافه شد اول اینکه غیر از من و گل ، که به گفته آقا بابایی هر دوتامون بوی گل میدیم ، عید هم بو میده و دوم اینکه بزرگترها هم مثل نی نی ها نق می زنن، آخه آقا بابایی گل و خانم مامانی بلبل همش نق می زدن و می گفتن این عید بوی عید نمیده


عید امسال با اتفاقات خوب و بدی همراه بود که دوست ندارم در موردشون بنویسم یعنی آقا بابایی واسم نمی نویسه وگرنه من خیلی حرف واسه گفتن داشتم....

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام پسر خوب
كجايي پسر
دلمون واست تنگ شده بود
عيد سال بعد عيد خوبي ميشه انشاءالله